برای دلم

ساخت وبلاگ
سلاممدتیست اینجا مطلبی پست نکردمآنچه مرا به این صفحه کشاند و یادم آورد اینجا را چه بود؟...کرمان برای دلم...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayedelammo بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1402 ساعت: 20:13

امروز توی برنامه بودم که مختص خانم ها بود و مناسبت مذهبی داشت توی برنامه دختر خانمی هم با مادرو خواهر دیگش اومده بود که توجهمو جلب کرد سن کمی داشت و طرز پوششش نشان از هویت و تفکرمذهبی خانواده بخصوص مادر داشت بین برنامه من پشت سر این دختر بودم و اون دخترم هواسش به گوشیش بود یه برنامه ای بود که طریقه ی نقاشی یه باربی رو نشون میداد ، متاسفانه نقاشی لباسای مناسبی رو آموزش نمی‌داد، شما فکر کن بچه با تناقض بزرگ میشه محتوای یادگیری و فکری متناقض با آموزه ی خانوادش همبن سبب گرایشش به این نوع پوشش نامناسب میشه و بعدها اگه محتوا اصلاح نشه میتونه بچه رو به سمت اون پوشش ببره، حتما شما دیدین دخترایی که برخلاف پوشش کامل مادر خودشون هستن.هر کدوم توی هر جایگاهی هستیم ،سعی کنیم محتوای مناسب برای بچه ها تولید بکنیم. + نوشته شده در یکشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت 11:43 توسط صبا  |  برای دلم...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayedelammo بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 22:04

سلام

یه وقتایی یه برنامه ای میرم برای اینکه کاری انجام بدم پیش میاد بینش مرتکب اشتباهی میشم ، حق الناس میاد گردنم ، بعد با خودم میگم کاش اصلا یه چیزی میشد نمی‌رفتم درسته ثواب بردم ولی حق الناس کمش هم زیاده

+ نوشته شده در پنجشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 11:17 توسط صبا  | 

برای دلم...
ما را در سایت برای دلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayedelammo بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 22:04

بعضی آدما نگاهشون به زندگی صرفاً بخور و بپوش و بخر و بگرده و حسادت و فضولی ، آنقدر فضولن که توی زندگی خودشون کاملا محتاط عمل میکنن یعنی طرف میخواد آب بخوره قائم میکنه، چرا چون توی ذهنش بقیه رو مثل خودش میبینه ، نمونش طرف پسرش رفته سربازی ، توی مهمونی پسر دیگش اینو مطرح کرد ، بعدا که خونش بودیم حرفشو زدیم مونده بود چی بگه ، حالا مام حرف خاصی نزدیم صرفا گفتیم پسرت رفته سربازی ، بعداً پسره زنگ زده ، داداشم نمیخواد کسی بدونه ، به کسی نگین اگرم به کسی گفتین بگین من بهش بگم نگه داداشم شاکی میشه بقیه بدونن، انگار سربازی رفتن چیه خوب اکثرا میرن مگه اینکه معاف بشن اگه بخاطره اینه که توی شهر دیگه ای هستشو زنش تنها میمونه میخواین بقیه حرفی نزنن که ما کاری به این چیزا نداریم خودش میدونه و زنش و خانواده زنش اونا مشکلی ندارن ، برای ما که فرقی نداره ما توی فکر زندگی خودمونیم مامان و خواهرتن که سرشون ۳۶۰درجه میچرخه ، انگار زندگی فقط همینه ، عروسیشون خیلی باید صبور باشه با اینهمه فضولی اینا، واقعا بعضی آدما هرچیم داشته باشن چشمشون سیری نداره ، حکایت اونی که نصف زمینو بهش دادن ، چشمش به دنبال نصف دیگه بود + نوشته شده در یکشنبه سی ام بهمن ۱۴۰۱ ساعت 13:16 توسط صبا  |  برای دلم...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayedelammo بازدید : 63 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1402 ساعت: 7:11

سلامبعد مدتها میخوام پست بزارممدتیه یه کانالیو دنبال میکنم ادمین یه آقای مشاور هست، یکی از مسائلی که در موردش مطلبی میزاره درباره کسایی که بعد یه رابطه با جنس مخالف دوستی یا نامزدی رابطشون تموم شده و دوره ی سوگ رو میگذرونن، توی ماشین نشستم یه آهنگی گذاشته بود ، گفتم آره همینا که میگی بعدم میری توی دوره سوگ ، حرفای الکی دوست داشتنی بیخود. + نوشته شده در یکشنبه بیستم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 11:41 توسط صبا  |  برای دلم...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayedelammo بازدید : 63 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1402 ساعت: 7:11

بعضی آدما نگاهشون به زندگی صرفاً بخور و بپوش و بخر و بگرده و حسادت و فضولی ، آنقدر فضولن که توی زندگی خودشون کاملا محتاط عمل میکنن یعنی طرف میخواد آب بخوره قائم میکنه، چرا چون توی ذهنش بقیه رو مثل خودش میبینه ، نمونش طرف پسرش رفته سربازی ، توی مهمونی پسر دیگش اینو مطرح کرد ، بعدا که خونش بودیم حرفشو زدیم مونده بود چی بگه ، حالا مام حرف خاصی نزدیم صرفا گفتیم پسرت رفته سربازی ، بعداً پسره زنگ زده ، داداشم نمیخواد کسی بدونه ، به کسی نگین اگرم به کسی گفتین بگین من بهش بگم نگه داداشم شاکی میشه بقیه بدونن، انگار سربازی رفتن چیه خوب اکثرا میرن مگه اینکه معاف بشن اگه بخاطره اینه که توی شهر دیگه ای هستشو زنش تنها میمونه میخواین بقیه حرفی نزنن که ما کاری به این چیزا نداریم خودش میدونه و زنش و خانواده زنش اونا مشکلی ندارن ، برای ما که فرقی نداره ما توی فکر زندگی خودمونیم مامان و خواهرتن که سرشون ۳۶۰درجه میچرخه ، انگار زندگی فقط همینه ، عروسیشون خیلی باید صبور باشه با اینهمه فضولی اینا، واقعا بعضی آدما هرچیم داشته باشن چشمشون سیری نداره ، حکایت اونی که نصف زمینو بهش دادن ، چشمش به دنبال نصف دیگه بود + نوشته شده در یکشنبه سی ام بهمن ۱۴۰۱ ساعت 13:16 توسط صبا  |  برای دلم...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayedelammo بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 1 اسفند 1401 ساعت: 16:23

آدم دوست داره با اطرافیانش رفت و آمد بکنه ، منتهی بعضی رفتارا تمومی نداره ، سر همین رفتارا مامانم دیگه دوست نداره با این خانواده رفت و آمد بکنه، حقم داره ولی خب ما مهمونی رو دوست داریم ، رفت و امدمون با این خانواده کمه ،خودشونم گله میکنن چرا سرنمیزنین دیر به دیر میاین منتهی مادره نمیتونه آروم بشینه یا یه حرفی میزنه که نشان از حسادتش به فلان داشته خودت یادیگرانه بعدم هی میگه ما نداریم ، ازونورم که میگه میخوایم فلان وسیله رو عوض بکنیم ازش خسته شدیم ، مامانمم میگه توی مهمونی صداش میکنی یه حرفی بزنی بی محلی میکنه، خودشو میزنه به نشنیدن طوریکه یبار شوهره بهش گفت دارن باتو حرف میزنن ، ولی خب همون موقع بیای با دخترش حرف بزنی سریع توجه میکنه ببینه چی میگی،دیشب باوجود اینکه خوابم میومد دلم میخواست بیشتر بمونن ، ازینکه ساعت می‌گذشت ناراحت نمیشدم، اما خب متاسفانه زنه برخلاف ما علاقش به حرفای بیخوده.بعضی آدما فقط بعد مردن آروم میگیرن، اونموقع با تکون نکیر و منکر میفهمن این دنیا برای چیه، میفهمن برای خوشگذرونی نامحدود و بی پایان نیومدن؛ برای حسادت و فضولی نیومدن، اونموقع که وقت پاسخگویی ،خیری که رسوندی به دادت میرسه ، نه شرایی که با شوق به بقیه میرسوندی.خد اعاقبت هممونو به خیر بکنه + نوشته شده در یکشنبه سی ام بهمن ۱۴۰۱ ساعت 13:57 توسط صبا  |  برای دلم...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayedelammo بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 1 اسفند 1401 ساعت: 16:23

الحمدالله بعد چهار سال بالاخره شرایط فراهم شد،این سفرو برم، سه سال پیش قبل کرونا ،اربعین زمانی بود که باید دنبال خونه میگشتیم و پول برای اربعینم نداشتیم بعدشم که داستان کرونا پیش اومد راه اربعینو بستن، الانم مدام توی اخبار میگفتن زدن دز سوم واکسن کرونا الزامیه و بدون کارت اجازه خروج ندارین ،اما از عرفه به بعد هر کی زمینی رفت به جز یک مورد گفتن کارت واکسن نخواستن، فقط گذرنامه داشته باشی برای خروج کافیه ، البته احتمال نداشت برای اربعین محدودیتو دوباره بزارن که الحمدالله اینطور نشد و گزارشات مردمی حکایت از عدم نیاز به کارت بود، خلاصه اینو از طریق شبکه های اجتماعی به بقیه اطلاع دادم و خیالشونو ازین بابت راحت کردم، قبلش که میگفتن ممکنه واسه اربعین بدون کارت نزارن بریم، دوستم پول داد براش کارت صادر کنن من گفتم نمیخوام اگه شد بدون کارت میرم اگرم نه میمونم ببینم سال بعد چی میشه، که الحمدالله کارت نخواستن ،رفتنمون تق و لق بود یه بار یکی موافق بود اونیکی مخالف و بالعکس ،تاریخ گذرنامم هم گدشته بود،سر بلاتکلیفی و نبود پول برای تمدیدیش سراغش نرفته بودم ، تا اینکه گفتن هر کی گذرنامه داره ،رایگان تمدید میکنن اومدم برم که دوباره یکی نه اورد ،منم نرفتم ،اما هر بار یه حرفی میزدم از زیارت ،تا اونی که نه اورده پشیمون بشه، نهایت جواب دادو بعد یه هفته رفتم گدرناممو تمدید کردم ،خیلی راحت توی عرض حدودا ده دقه تمدید کردن و بعدم رفتیم خریدای سفرو کردیم و فرداش راهی شدیم جالب اینجاست که دوستمم مثل ما رفتنش تق و لق بود مشکلش پول بود ،اما الحمدالله توی دو روز همه چی حل شدو راهی شدیم. + نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم شهریور ۱۴۰۱ ساعت 13:57 توسط صبا  |  برای دلم...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayedelammo بازدید : 204 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 0:01

خلاصه راهی شدیم رفتیم مرز خلوت بود راحت و سریع رد شدیم، سر ظهر بود و ما هم گرسنه که دیدیم سمت مرز عراق خبری از موکب نیست، قسمتی که قبلا موکبا بودن خبری نبود تا اینکه از مرز عراقم رد شدیم رفتیم اون سمت ،که چشممون به موکبا روشن شد، خلاصه آب و غذا خوردیم منتظر ماشین بودیم که بیاد،یکی از دوستام که با چند تا خانواده عراقی آشنا بود باهاشون هماهنگ کرده بود، گفته بودن سر مرز ماشین میاد دنبالتون تا نجف میبرتون، سامرا و کاظمین هم میبره اما پولی نمیگیره،یکی از خدام الحسین هزینه ماشینتونو داده، خواهرم خیلی توی ماشین و اتوبوس حالش بد میشه، طوریکه حتی شب قبلش یکی از دلایلی که داشت از اومدن پشیمون میشد همین بدماشینیش بود، همینطور که منتظر ماشین بود دعا میکرد میگفت خدایا یه ماشین خوب بیاد،گفتم به هواپیما میگن طیاره میخوای بگو طیاره بیاد، گفت جت میخوام خدایا الجت الشخصی بیاد، خلاصه یکی دوساعتی منتظر شدیم تا بالاخره ماشین اومد، یه ماشین لوکس شش نفره ، مدلش توی ایران ندیدم باشه، صندلی های وسطیش تا میشد میرفت زیر بعد فرش مینداختی میتونستی دراز بکشی، همون اول گفت بریم خونه اول غذا بخورین و استراحت بکنین و بعد نجف بریم گفتیم باشه، یکی دوساعتی رفتیم رسیدیم خونه ای که گفته بودن مهمان دیگه ای هم داشتم غذا خوردیم،استراحت کردیم و بعدم حرکت ،توی مسیرم دوتا زیارتگاه یکی سید شریفه دختر امام حسن که میگن خیلی حاجت میده، دوستم میگفت فامیلی داشتیم سرطان داشت متوسل شدیم شِفا گرفت، بعدم مزار حضرت قاسم رفتیم و تا شب که دیگه حدود سه شب رسیدیم نجف ،رفتیم صحن حضرت زهرا ماشاءلله بزرگ بود و شلوغ، رفتیم قسمت زنانه دوربین که نبود میشد راحت باشی، یکم نشستیم تا جا باز شد خوابیدیم تا صبح ،قسمت زنونش دوطبقه حمام و دستشوی برای دلم...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayedelammo بازدید : 106 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 0:01

دو روز پیاده رویو رسیدیم کربلا ماشاءلله چه جمعیتی ،به سختی میشد زیارت کرد، گرما هم زیاد بود، البته توی حرم هوا خنک بود، اما موکبی که بودیم خیلی گرم بود، طوریکه بیرون از موکب هوا بهتر بود، روز سوم از کربلا رفتیم به سمت مرز و بعدم خونه. در کل شش روز رفت و برگشتمون شد...واقعا خدا خیر بده عراقیا رو شدت گرما رو با آب خنکی که هم میخوردیم و هم به صورت میزدیم و شربت های خنک میتونستیم تحمل بکنیم گرما زده نشیم.اینجا شایعه کرده بودن شرایط پدیرایی خوب نیست درحالی که برعکس ماشاءلله فراوونی بود انواع غذا و نوشیدنی ،در کنارش موکبایی که چرخ کالسکه و ویلچر داشتن، سگک کوله و چرخ خیاطی و... که لنگ نمیموندی.موکبای عراقی،ایرانی و دیگر کشورا.... بصورت خودجوش و دلداده ۲۱میلیون زائر رو خدمات دادن ،اجرشون با حضرت فاطمه (س)،آبرو داره دو عالم برای دلم...ادامه مطلب
ما را در سایت برای دلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barayedelammo بازدید : 103 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 0:01